از اونجایی که به دلیل نامعلومی تو وبلاگ شین جان پینگ شدم وبرای جلوگیری از شرمندگی جلوی افرادی که امکان داره به اینجا سربزنن شب حتما میام یه پست جدید مینویسم. حالا برم این مقاله ای که باید دو روز پیش تمموم میکردم -اما من 70 ساعت خودمو علافش کردم -تموم کنم.
اصلا شاید پست جدیدمو درمورد همین اخلاق ه (شاید هم عادت) بدم بنویسم. این کودک درونم با من راه نمیاد که نمیاد. ا
اصلا شاید پست جدیدمو درمورد همین اخلاق ه (شاید هم عادت) بدم بنویسم. این کودک درونم با من راه نمیاد که نمیاد. ا
3 comments:
امشب از اون شبهاست که وقتی وبلاگتو خوندم باز مثل هزار بار دیگه گفتم خیلی خری که اینجا نیستی و خیلی خری که اینقدر از ما دوری! چقدر دل ما هوای بهاره را کرده و چقدر دلمان برایت تنگ می شه! باز هم بگم که خیلی خری یا خودت فهمیدی؟
آخ جون می شه منم فحش بدم؟ ! مکشبنیکمبنسملتیلاتبنالنتیالینتال!!! اینا خیلی خیلی بد بود!! در ضمن اصلا عوض نشدی
امیر وشین جونم اولا که خریت که شاخ و دم نداره، پیش میاد دیگه . دومانش هم که دل من براتون یه ذزه شده. دلامون هم گویا شدیدن به هم راه داره چون امروز صبح حدودهای 9 ما و احتمالا 5 عصر به وفت شما زنگ زدم خونتون. پیغام اتوماتیک مخابرات اعلام کرد که تلفن مورد نظر در شبکه موجود نیست. بعد زنک زدم رو موبایل دوتایتون بازم کسی تلفنو بر نداشت. دل ما هم براتون خیلی تنگ شده.
Post a Comment