Lilypie Second Birthday tickers

Lilypie Second Birthday tickers

Friday, May 29, 2009

می نویسم که ثبت بشم از نظر کلا و این حرفها

خواهرمون شین گفته بنویس که این لحظات رو ثبت بشه..این هم منم در حال ثبت شدن.

یک عدد بهارهء نگران:

ساعت شش صبحه، از حدودهای 4 تو تخت غلط خوردم. نگرانم. لیست کارهایی که باید تا 2 ماهه دیگه تموم شه رو چند بار تو ذهنم مرور کردم. دو روز پیش خونه خریدیم. چند هفته گذشته درگیر کارهای خونه بودیم. اصولا ما کلا مدلمون اینطوریه. همه کارهای مهم زندگی مون رو با هم میکینم.

دوباره تو ذهنم کارهایی که باید انجام بشه رو مرور میکنم. رنگ اتاق بچه در اولین فرصت که اگه قراره بویی ، گازی چیزی داشته باشه بره. (.....حالا بماند که ما کلا چطوری به این زودی رنگ انتخاب کنیم). تخت و کمد بچه رو چیکار کنیم؟ بعد از یک ماه تحقیق و تفحص بلاخره یه چیزی انتخاب کرده بودیم که در تحقیقیات آخریه متوجه شدیم که ای دل غافل نود در صد مبلمان بچه و (هر مبلمانی) رنگ ، پولیش هایی داره که برای نوزاد خوب نیست (کلا رنگ و پالیش برای هیچ سنی خوب نیست مگر اینکه کم وی او سی یا بدون وی او سی* باشه). ایضا چسبی که تو نؤپان استفاده میشه فورمایدروهاید داره که اون هم خوب نیست. آپشن ها سالم خیلی محدوده و میشه مبلمان تمام چوب با رنگ یا پولیش آب یا طبیعی که فقط چند تا از مارکهای فانتزی و سوسول انگیز دارن و دو سه برابر قیمتشه ( متاسفانه کلا اینجا تلاش درجهت سلامتی و ارگانیک بودن سوسول بازی حساب میشه!). حالا ما کلا ضد مادیات و ضد کپیتالیستی هم هستیم که خودش تصمیم گیری رو سختر میکنه.. ..... ...

آه... تو این دنیای پر از آلودگی ( هم فیزیکی هم غیر
فیزیکیش) و خطر من چطوری قراره بهترین و سالمترین تصمیمها رو بگیرم؟ چطوری قراره از یه بچه روسالم نگه دارم و ازش نگهداری کنم.

لیستم هنوز ادامه داره...سرم داره گیج میره...


همین

*= Low-VOC or no-VOC


Thursday, May 28, 2009

همینطوری

اینقدر اینجا ننوشتم که دیگه روم نمی شه بیام چیزی بنویسم.
اومدم بگم بعد از ماه چهارم که حال بدی ها و گلاب به روتون ها تموم شد دیگه خیلی سخت نبود. البته الان احساس میکنم مغزم اندازه یه نخود شده. حافظه و هوش و حواس هم که هیچ.
دوماه دیگه مونده و ما هنوز هیچ کاره خاصی نکردیم. انشالا در دوماه آینده.
دیگه اینکه از اونجایی که درخارج امپریالیستی ما اصولا 2 بار بیشتر سونگرافی نمیکنن (مگر اینکه از مادر سنش از 35 بیشتر باشه یه مشکل خاصی باشه) و بچه ما هم در این دوبار جنسیتشو نشون نداد ما هم تصمیم گرفتیم جنسیتشو چک نکنیم وسوپرایز بشیم. (البته من تا دو هفته پیش فکر میکردم برم چک کنم اما آقای شوهر اصرار داشت که چک نکنیم. از اونجایی که مغز من اندازه یه نخود شده آقای شوهر به سادگی مخ منو زد!)

در راستای اینکه ابن مدته زیاد به زایمان فکر میکنم این ویدیو رو هم ببینین. دیدن ویدیو به آقایونی که از مشکل حجب و حیا رنج میبرن وخانمهایی که تو فاز بچه و بچه داری و بچه دار شدن نیستن توصیه نمیشه.

همین فعلا

....