اون وقتی که بشه آدم بیاد یه دل بنویسه نیست... نشده تو ۲-۳ ماهه گذشته. زندگی عوض شده به معنی واقعی کلمه. وقتی پسرک بیداره نمیخوام آنلاین بشم، دلم نمیاد. ساعتهای خوابش هم کمتر شده. وقتی هم میخوابه هزاران کار مونده و عقب مونده هست که باید انجام بشه...
این پست شده پست غور غور کنان اما خواهر انوشه تا حاالا ۲-۳ بر رسما و کتباً تقاضا یه آپ دیت کردن کرده. گفتم بیام اینو بنویسم که طلسم این وبلاگ بشکنه.
همین فعلا.
این پست شده پست غور غور کنان اما خواهر انوشه تا حاالا ۲-۳ بر رسما و کتباً تقاضا یه آپ دیت کردن کرده. گفتم بیام اینو بنویسم که طلسم این وبلاگ بشکنه.
همین فعلا.
2 comments:
یوهو...
خدا واقعا کمک نمی کند مهربانی برای پسران در آنجا ماند
راه من فارسي نه من از بس مصر هستم ترجمه بحث
Post a Comment