
سرم دردمیکنه. تو جلسه نشستم، حداکثر سعی مو میکنم که بحث رو دنبال کنم. سرم داره منفجر میشه. یه قرص آلرژی کلریتون دی تو کیفم دارم. پریودم دو سه روز دیر شده. میترسم که قرص رو بخورم. تو ذهنم چند هفته گذشته رو مرور میکنم. نه قاعدتا نباید حامله باشم. سر دردم شدید تر شده، از شدت درد حالت تهوع دارم. که این جلسه تموم میشه؟ خدایا چطوری میتونم تا خونه رانندگی کنم. دیگه تحمل ندارم. تو کیفم دنبال قرص میگردم. بخورمش، نخورمش؟
نیم ساعت بعد: دیگه نمیتونم درد رو تحمل کنم، قرص رو میذارم تو دهنم و سریع قورتش میدم. سر دردم به اوجش رسیده؛ تو دلم شور میزنه.
به خودم فکر میکنم واقعا که ذهن زن پیچیدست؛ برای یه قرص خوردن چه قدر انرژی ذهنی مصرف کردم.
پ.ن: اومدم خونه یه تست حاملگی کردم، خبری نیست.
8 comments:
حيف شد ددددددددددد
mifahmamet :)
دلمون ریخت تا رسیدیم به پانوشت!!ه
bebinam teste hamelegi tooye khoone amade dari????? jalebe!!!!
بهاره جان یکی از ترس های همیشگی من بعد از ازدواج دیر شدن پریود هست من می می رم اگه حتی یک روز هم دیر شده باشه.نمی دونم با این حس لعنتی چه کار کنم
در ضمن من به طور کلی قید بچه رو زدم ولی اگه سرزده بیاد از سقط هم می ترسم چون اونقدر موارد ناجور سقط دغیر بهداشتی دور و برم دیدم که خیلی چشمم ترسیده
واقعا دغدغه های زنان چقدر وحشتناکه
من مدتیه هر دفعه که میام توی صفحه تو ،تو مشغول تست حاملگی هستی! کجایی؟ه
بهارکی، کجا گم شدی خواهر؟
من در دغدغه های روزانهم گم شدم. زودی میام مینویسم.
Post a Comment